بی دست علقمه
دستی که در مقابل شه میشود دراز
بی دست علقمه ز کرم میکند پُرَش
یا قمرالعشیره...
دستی که در مقابل شه میشود دراز
بی دست علقمه ز کرم میکند پُرَش
یا قمرالعشیره...
این همه آدم رفتند و نیامده اند؛
و فقط یک نفر است که رفت و هنوز هم در تاریخ دارند میگویند: نیامد نیامد ...
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد ...
یا غریب الغربا
دلم را گـــره زده ام بر پنجـــــــــره فولادتــــــــــــ....
محـــال استــــــــــ دل به غیــــــر تو بنــدم....
بـــــــه دنیـــــــــا نازم ....
که تـــــــــو هستیــــــــــــــ اربابــــــــــــ ـــــم !!
حسیـــــــــــ ــــــــــــ نـــــــــــ
یـادمــــــــان بـاشـد اگــر تـنـــــگی دل غـوغــــــا کـرد
مــهــــــدی فــاطـمـه(س) تـنـهـــــــاسـت، از او یــــاد کـنـیـم...
دلم میسوزد که نمی توانم از نزدیک بـــبــــــویـــمــت...
عطر سیب حرمت آرزوست ...
حضرت ارباب ، ســــلامٌ عَــلَـــیــــک...
جایی روی تابلونوشت های جمکران خواندم :
« با چشمهایی که می خواهی با آن جمال حضرت مهدی(ع) را تماشا کنی، گناه مکن!! »
هر بار که می روم می خوانم و هر بار فراموش می کنم...
فراموش می کنم برای دیدن تو دیده ای وارسته از دنیا مرا می باید...
فراموش می کنم برای لمس نگاهت، باید از زمین بُرید ...
فراموش می کنم...!!
هزاران قلاب از رنگ و لعاب، نگاه مرا بندیِ زمین کرده و من، همیشه نه، اما بسیار وقت ها فراموش می کنم :
باز چشمای خیس من منتظر اومدن تو ست
باز غروب جمعه و آفتاب سرخش دلگیرم کرد
ایا اجازه هست سرم رو بالا بگیرم بگم
روسیاهم از گناهانم بخاطر من گناهکار بیا