زندگی تنها دو دوره است….
دلم تنگه غروب کربلاته….
بیخود گفته اند که زندگی پنج دوره است:
کودکی و نوجوانی و جوانی و میانسالی و پیری
زندگی تنها دو دوره است….
قبل از کربــــــــــلا رفتن و بعد از کربــــــــلا رفتن

تا عشق کند اشاره..برمیگردم
با یک دل پرشراره..برمیگردم
تا آخر عمر, بین کاشان-مشهد…
هی میروم و دوباره برمیگردم!
بزرگی را پرسیدند: زندگی چند بخش است؟
گفت : دو بخش است: کودکی و پیری…
گفتند:پس جوانی چه؟
گفت: فدای حسین…
ما زین جهان از پی دیدار میرویم
از بحر دیدن حیدر کرار میرویم
درب بهشت گر نگشایند به روی ما
گوییم یا علی و ز دیوار می رویم
باشد حسین؛ کرببلا مال خوبها
بدها بگو که عقده دل با چه وا کنند
ما هم دل شکسته به دست می رویم تا
ما را غبار صحن و سرای رضا کنند…
«متن کامل شعر در ادامه ی مطلب»
امروز هم بی آقا گذشت...
جمعه و روزهای دیگر ندارد
شب و روزها بدون مهدی فاطمه زهر است و
پر غم
تا نیایی
این نیز بگذرد نداریم!
با هر تپشی که در دل آگاه است
یک لعنت بر عمر عدو الله است
حب علی و بغض عمر راه نجات
هر کس که جز این ره برود گمراه است
روزی اگر احساس نمودی پر شینی
گه مست ابوالفضل و گهی مست حسینی
بر خاک بزن بوسه نما سرمه چشمت
شکرانه بده زائر بین الحرمینی