یک بار روضه امدم...

حسیــــــــــن جـــــان  🌹


اول بنا نبود چنین عاشقتـــــــــ شوَم 🍃


یڪ بار روضه آمدم و چنین در بدر شدم🍃


[ شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۲۶ ب.ظ ] [ ابوالفضل رحمانی ]
[ ۰نظر ]

یک ماه و سه خورشید

شعبان شد و پیک عشق از راه آمد
عطر نفس بقیت الله آمد
با جلوه ی سجاد و اباالفضل و حسین
یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد

[ يكشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۳۶ ب.ظ ] [ ابوالفضل رحمانی ]
[ ۰نظر ]

عباس آمـــــــــد ...

عباس(ع) آمد تا برادری را معنا کند، وفا را شرح دهد، ایثار را الگو باشد
شجاعت را تفسیر کند و دلاوری را مصداقی والا گردد.
میلاد حضرت عباس(ع) مبارک باد

[ يكشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۳۳ ب.ظ ] [ ابوالفضل رحمانی ]
[ ۰نظر ]

کلام بزرگان

اشک بر سیدالشهدا علیه السلام

از کلام  ایت الله بهجت

[ يكشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۵:۱۵ ب.ظ ] [ ابوالفضل رحمانی ]
[ ۰نظر ]

اشک بر سیدالشهدا

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:

یا فاطمة! کل عین باکیه یوم القیامة الا عین بکت علی مصاب الحسین فانها ضاحکة مستبشرة بنعیم الجنة.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: فاطمه جان! روز قیامت هر چشمی گریان است، مگر چشمی که در مصیبت و عزای حسین گریسته باشد، که آن چشم در قیامت خندان است و به نعمتهای بهشتی مژده داده می شود.بحار الانوار، ج 44، ص .293

[ يكشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۵:۱۱ ب.ظ ] [ ابوالفضل رحمانی ]
[ ۰نظر ]

انا قتیل العبرة

قال الحسین علیه السلام:

انا قتیل العبرة لا یذکرنی مؤمن الا بکی.

حسین بن علی علیه السلام فرمود: من کشته اشکم.هیچ مؤمنی مرا یاد نمی کند مگر آنکه (بخاطر مصیبتهایم) گریه می کند.بحار الانوار، ج 44، ص .279

ر

[ يكشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۵:۰۷ ب.ظ ] [ ابوالفضل رحمانی ]
[ ۰نظر ]

حفظ صحنت کم از شهادت نیست



عشق داده توان به بال و پرم

بسته سربند "یا علی" به سرم

حفظ صحنت کم از شهادت نیست

پس جهاد است رفتنم به حرم

[ سه شنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۴، ۰۵:۵۷ ب.ظ ] [ ابوالفضل رحمانی ]
[ ۰نظر ]

اما افسوس که حالا...

دیروز پای کلام های ناب یک پیر غلام امام حسین(ع)نشسته بودم که میگفت:

سنت بچه هیاتی این بود :

قبل ازهیات غسل میکردیم یا حداقل وضوداشتیم،

هنگام ورود وهنگام آغاز سینه زدن (لاحول ولاقوت الابالله)میخواندیم.

اذن میگرفتیم وبسم الله وبالله و...میگرفتیم.

ورود به هیات را با دورکعت نماز آغاز میکردیم.

پیراهن مشکی مقدس بود ،هرجایی نمی پوشیدیم، جدااز لباس های دیگر میشستیم.

آخرذکرحسین بر تار پودش خورده بود.

دائم الذکر بودیم، چه خادم چه مستمع.......

اما افسوس که حالا...

[ دوشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۰۲ ب.ظ ] [ ابوالفضل رحمانی ]
[ ۰نظر ]

بـــــــه دنیـــــــــا نازم ....

بـــــــه دنیـــــــــا نازم ....

که تـــــــــو هستیــــــــــــــ اربابــــــــــــ ـــــم !!

حسیـــــــــــ ــــــــــــ نـــــــــــ

[ شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۴۲ ب.ظ ] [ ابوالفضل رحمانی ]
[ ۰نظر ]

دلم میسوزد

دلم میسوزد که نمی توانم از نزدیک بـــبــــــویـــمــت...


عطر سیب  حرمت آرزوست ...


حضرت ارباب ، ســــلامٌ عَــلَـــیــــک...

[ شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۳۵ ب.ظ ] [ ابوالفضل رحمانی ]
[ ۲نظر ]